پیش گفتاری برای آغاز
13 آذر 1392 توسط نبض خیس صبح
الهی … با خاطری خسته … دلی به تو بسته… دست از غیر تو شسته …
در انتظار رحمتت نشسته … می دهی کریمی … نمی دهی حکیمی…
می خوانی شاکرم … می رانی صابرم … الهی احوالم چنانست که
می بینی، نه پای گریز دارم ونه زبان ستیز. الهی مشت خاکی را چه شاید
و از او چه برآید! الهی به امید تو